ساقيا مستان خواب آلوده را بيدار کن

شاعر : سنايي غزنوي

از فروغ باده رنگ رويشان گلنار کنساقيا مستان خواب آلوده را بيدار کن
عشق را در کار گير و عقل را بيکار کنلاابالي پيشه‌گير و عاشقي بر طاق نه
دور باده پيش گير و قصد زلف يار کنگر ز چرخ چنبري از غم همي خواهي نجات
وز دو گيتي دل به يکبار از خوشي بيزار کنپنج حس و چار طبع از پنج باده برفروز
دانشي کو غم فزايد از ميش بردار کندانشت بسيار باشد چونکه اندک مي خوري
پنج باده نوش کن هر پنج در مسمار کنور ز راه پنج حس خواهي که يار آيد ترا
چاکري مي چون گرفتي بندگي خمار کندوستار عشق گشتي دشمن جانان مشو
از زبان عاجزي يکدم يک استغفار کنور به عمر اندر به ناداني نشسته بوده‌اي